مرجعیت علمی قرآن به عنوان یک اَبَرنظریه، ظرفیتهای گستردهای را برای مطالعات میانرشتهای فراهم میکند. یکی از این حوزهها، مطالعات میانرشتهای قرآن و روانشناسی است. در این راستا، پنج گونه مرجعیت علمی قرآن مطرح شده است: ۱- گونه اثرگذاری استنباطی (مرجعیت به منزله منبع)، ۲- گونه اثرگذاری استلهامی (مرجعیت به منزله الهامبخشی)، ۳- گونه اثرگذاری استکمالی (مرجعیت به منزله کمالبخشی)، ۴- گونه اثرگذاری حکمیتی (مرجعیت به منزله میزان)، و ۵- گونه اثرگذاری نگرشی و بینشی (مرجعیت به منزله تعیینکننده و تغییردهنده نگرش یا بینش). مسئله اصلی این پژوهش بررسی این موضوع است که آیا همه این گونههای مرجعیت علمی قرآن، ظرفیت لازم برای انجام مطالعات روانشناختی را دارند یا خیر؟ پاسخ به این سوال میتواند مسیر مطالعات روانشناختی قرآنبنیان را هموار کند و نگرش مخالفان مرجعیت علمی قرآن در حوزه روانشناسی را تغییر دهد. این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی انجام شده است. در این روش، گونههای مختلف مرجعیت علمی قرآن واکاوی شده و ظرفیت هر یک در مطالعات روانشناختی مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج پژوهش نشان میدهد که همه گونههای مرجعیت علمی قرآن، از ظرفیت لازم برای انجام مطالعات روانشناختی برخوردارند. این یافتهها تأکید میکنند که قرآن نه تنها به عنوان یک منبع الهامبخش، بلکه به عنوان یک مرجع علمی معتبر در حوزه علوم انسانی و روانشناسی قابل استناد است. این پژوهش اثبات میکند که قرآن در قلمرو علوم انسانی، به ویژه روانشناسی، از ظرفیت مرجعیت علمی برخوردار است. این یافتهها میتواند به تقویت مطالعات قرآنبنیان در حوزه روانشناسی کمک کرده و نگرشهای منفی نسبت به مرجعیت علمی قرآن در این حوزه را تعدیل نماید.